×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
×
×

آدرس وبلاگ من

pedramck.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/pedram...

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

مانده ام تنهای تنها ...

سالها میگذرد از شب تلخ وداع

از همان شب که تو رفتی و به چشمان پر از حسرت من خندیدی

تو نمیدانستی

تو نمی فهمیدی

که چه رنجی دارد با دل سوخته ای سر کردن

رفتی و از دل من روشنایی ها رفت

لیک بعد از ان شب

هر شبم را شمعی روشنی می بخشید

بر غمم می افزود

جای خالی تو را میدیدم

می کشیدم آهی از سر حسرت و می خندیدم

به وفای دل تو

و به خوش باوری این دل بیچاره خود

ناگهان یاد تو می افتادم

باز می لرزیدم

گریه سر می دادم

خواب می دیدم من که تو بر میگردی

تا سر انجام شبی سرد و بلند

اشک چشمان سیاهم خشکید

آتش عشق تو خا کستر شد

یاد تو در دل من پرپر شد

اندکی بعد گذشت

اینک این من...تنها...دستهایم سرد است

قدرتم نیست دگر...تا که شعری گویم

گر چه تنها هستم

نه به دنبال توام

نه تو را می جویم

حال می فهمم من...چه عبث بود آن خواب

کاش می دانستم عشق تو می گذرد

تو چه آسان گفتی دوستت دارم را

و چه آسان رفتی...

کاش می فهمیدی وسعت حرفت را

آه...افسوس چه سود

قصه ای بود و نبود ...
سه شنبه 9 اسفند 1390 - 11:16:46 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 9 اسفند 1390   12:23:35 PM

اين جمله رو دكتر علي شريعتي گفته

:" مردان در صید عشق،به وسعت نامتناهی نامردند. گدایی عشق می کنند تا وقتی مطمئن به تسخیر قلب زن نشده اند اما همین که مطمئن شدند مردانگی را در کمال نامردی به جای می آورند. "

http://www.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 9 اسفند 1390   12:21:54 PM

داستان عاشقانه شیر عاشق و آهوی معشوق

شیر نری دلباخته‏ ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود از دور مواظبش بود
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود،

گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد

 

http://www.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 9 اسفند 1390   12:18:23 PM

سلام پدرام جان

تبریک میگم.

با این وضع گوهردشت، خوبه که گهگاهی میشه تلگرافی 2 خط صحبت کرد.

همیشه، همه جا شاد باشی.

http://www.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 9 اسفند 1390   12:16:49 PM

باور کن این که نباشه یا دور باشه ؛ خیلی خیلی بهتر از اینه که نزدیک باشه اما دلش یه جا دیگه باشه ....
آدمای یک رو خیلی با ارزشن حتی اگه آدم بدۀ قصه باشن ... !!!
 

http://www.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 9 اسفند 1390   12:11:42 PM

ساده لباس بپوش، ساده راه برو

اما در برخورد با دیگران ساده نباش

زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند

برای درهم شکستن غرورت . . .

.

http://www.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 9 اسفند 1390   12:06:07 PM

چقدر سخته

گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار

بار خودتو بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی

گل من، باغچهء نو مبارک...